دکتر گریفیث و همکارانش در دانشگاه جانز هاپکینز در میان دانشمندان و مطبوعات محبوب به رسمیت شناخته شدند و به بیرون کشیدن میدان روانگردان از پسآب عمیق جنبش هیپیها در دهه 1960 کمک کردند. این موج دوم تحقیق در مورد ترکیبات توهم زا، کمپین های سیاسی برای جرم زدایی از آنها را تقویت کرد و سرمایه گذاری در بیوتکنولوژی را تشویق کرد.
دکتر گریفیث برای دوستان و همکارانش به عنوان یک متفکر تحلیلی و یک آگنوستیک مذهبی شناخته میشد و به همپژوهشگران درباره تبلیغات تبلیغاتی هشدار داد. اما او همچنین روانگردانها را چیزی فراتر از دارو میدانست: او در یکی از سخنرانیها گفت که درک آنها میتواند «برای بقای نوع بشر حیاتی باشد». در اواخر زندگی، او اعتراف کرد که خودش داروهای روانگردان مصرف میکرد و گفت که میخواهد علم به باز کردن قدرت تغییردهنده آنها برای بشریت کمک کند.
شاید تعجب آور نباشد که او نقشی مبهوت و حتی پیشگویانه در میان رواننوردان، جامعه رو به رشد مؤمنان روانگردان که میخواهند مواد مخدر را وارد جامعه کنند، داشت. برای سالها، منتقدان نفوذ مالی و فلسفی بزرگ این مدافعان را بر حوزه تحقیقاتی جزیرهای محکوم کردهاند. و برخی از محققان بی سر و صدا این سوال را مطرح کرده اند که آیا دکتر گریفیث، با تمرکز بر قلمرو عرفانی، برخی از اشتباهات مشابهی را مرتکب شده است که دوران قبلی علم روانگردان را محکوم به فنا می کند.
اکنون، یکی از همکاران قدیمی او انتقاد شدیدتری دارد. “دکتر. گریفیث مطالعات روانگردان خود را بیشتر شبیه به یک مرکز استراحت «عصر جدید» انجام داده است، به دلیل نبود اصطلاح بهتر، تا آزمایشگاه تحقیقات بالینی،» در شکایت اخلاقی که پاییز گذشته توسط متیو جانسون، که با دکتر کار می کرد، به جانز هاپکینز ارائه شد، آمده است. گریفیث برای نزدیک به 20 سال اما پس از یک اختلاف اتهامی با همکاران استعفا داد.
در این شکایت آمده است که دکتر گریفیث مانند یک «رهبر معنوی» عمل میکند و به تحقیقات نمادین مذهبی میافزاید و داوطلبان را به سمت نتیجهای که میخواست هدایت میکند. و او به برخی از اهداکنندگان قدیمی خود – حامیان قانونی سازی مواد مخدر – اجازه داد تا در مطالعات و طرح سوالات اخلاقی کمک کنند.
جوآنا کمپنر، جامعه شناس پزشکی در دانشگاه راتگرز که این شکایت را برای نیویورک تایمز بررسی کرده است، گفت: «اینها اتهامات جدی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند. او افزود که درگیری ها در هاپکینز منعکس کننده بحث گسترده تری در این زمینه در مورد “محو کردن خطوط بین تحقیقات تجربی و عمل معنوی” است.
بسیاری از محققان وعده های پزشکی را در قدرت ذهن گشایی سیلوسایبین می دانند. اما تاکنون، در تنها مقایسه سر به سر انجام شده تا به امروز، عملکرد بهتری نسبت به داروهای سنتی برای افسردگی نداشته است. پتانسیل آن برای درمان سایر شرایط، مانند اعتیاد و بی اشتهایی، نیز نامشخص است. و هیئت منصفه هنوز در مورد اینکه آیا تجربیات عرفانی کلیدی برای اثربخشی دارو هستند یا خیر، صحبت نمی کند.
ایکو فرید، روانشناس دانشگاه لیدن در هلند که اخیراً یک بررسی انتقادی از این زمینه منتشر کرده است، می گوید: «استنتاج های به دست آمده در ادبیات به طور کلی قطعاً از شواهد ناشی نمی شود. این داروها همچنین با خطرات غیرقابل پیش بینی مانند دوره های روان پریشی، افزایش خودکشی یا مشکلات عاطفی طولانی همراه هستند که به احتمال زیاد کمتر گزارش شده اند.
جانز هاپکینز در ایمیلی به دکتر جانسون گفت که در حال بررسی ادعاهای وی است. سخنگوی دانشگاه به سوالات دقیق این مقاله پاسخ نداد، اما گفت که این تحقیق “انتظار میرود بالاترین استانداردهای یکپارچگی تحقیقات و ایمنی شرکتکنندگان را برآورده کند.”
آغازهای مشکوک
در دهه 1950 و 1960، انبوهی از مطالعات نتایج تقریباً معجزه آسایی را گزارش کردند که از مواد توهم زا برای درمان اعتیاد به الکل و افسردگی استفاده می کردند. سپس واکنش های متقابل به وجود آمد.
هاروارد به دلیل اخراج اساتیدی که ال اس دی و سیلوسایبین را به دانشجویان اهدا می کردند، خبرساز شد. در طول محاکمه قتل رهبر فرقه چارلز منسون در سال 1971، یک روانپزشک شهادت داد که LSD میتوانست پیروان آقای منسون را بیشتر به قتل برساند.
در همین حال، محققان روانپزشکی شروع به پذیرش کارآزماییهای بالینی تصادفی کردند که در سایر زمینهها متحول شده بود. هفت کارآزمایی بالینی کنترل شده در دهه های 1960 و 1970 کاربرد LSD را برای اعتیاد به الکل مورد آزمایش قرار دادند. شش برگشت منفی شد.
دکتر گریفیث، که در نزدیکی برکلی، کالیفرنیا بزرگ شد، در دوران کالج با ال اسدی آزمایش کرد، بعداً به مصاحبهکنندگان گفت، اما نسبت به ادعاهای پیرامون آن تردید داشت. او در سال 1970 با ال اس دی و سیلوسایبین در حال تکمیل تحقیقات دکترای خود در زمینه داروسازی روانی بود. تبدیل شد غیرقانونی است و مطالعه آنها را سخت تر می کند.
او آزمایشگاهی را در جانز هاپکینز راه اندازی کرد که برای چندین دهه مطالعات خوبی را در مورد کافئین، هروئین و سایر مواد مخدر منتشر می کرد. او تا دهه 1990، زمانی که شروع به تمرین مراقبه و خواندن در مورد سنت های عرفانی کرد، چندان به مواد روانگردان فکر نمی کرد.
در همان زمان، یکی از دوستان او را به باب جسی، یک مدیر سابق فناوری که یک سازمان غیرانتفاعی به نام «شورای اعمال معنوی» تأسیس کرد، معرفی کرد. آقای جسی از طریق خلاصه های حقوقی، تحقیقات علمی و سرمایه گذاری در زمینه انتشار کتاب، از استفاده از مواد شیمیایی و گیاهان توهم زا برای منافع بیشتر بشریت حمایت کرد. حالا او می خواست همان طور که بعداً در یک سخنرانی گفت، علم ناب را به آنها بدهد.
در سال 1999، با کمک مالی سازمان غیرانتفاعی آقای جسی، دکتر گریفیث شروع به استخدام داوطلبان سالم برای آزمایش کرد. قارچ های تغییر دهنده ذهن برای قرن ها در آیین های مذهبی فرهنگ های مختلف مورد استفاده قرار می گرفتند. آیا می توان همان نوع تجربیات معنادار را در آزمایشگاه القا کرد؟
تیم او بروشورهایی را در اطراف بالتیمور توزیع کرد: «بهدنبال افراد متعهد به رشد معنوی برای مطالعه وضعیتهای آگاهی».
بودا در ذهن
آزمایشگاه دکتر گریفیتس شبیه یک اتاق نشیمن بود، با یک کاناپه، مجموعه ای از کتاب های معنوی و هنری و قفسه ای که مجسمه بودا را در خود جای داده بود. به گفته بیل ریچاردز، رواندرمانگر و وزیر سابق متدیست که روی آزمایشهای متعدد کار میکرد، ایده این بود که داوطلبان از حالتهای معنوی که میتوانند بیدار شوند، قدردان باشند.
دکتر ریچاردز قرص سیلوسایبین یا دارونما را به شرکت کنندگان در یک دستگاه بخور جامی شکل از مکزیک که آقای جسی به تیم داده بود، تحویل داد. نه محققان و نه شرکت کنندگان نمی دانستند کدام قرص در مشعل وجود دارد.
با استفاده از ماسک چشم و هدفون، داوطلبان تشویق شدند تا روی مبل دراز بکشند تا اثرات اوج دارو، که حدود پنج ساعت طول میکشد. در پایان جلسه، دکتر گریفیث برای مستندسازی تجربیات خود وارد جلسه شد. دکتر ریچاردز گفت: “او فقط شگفت زده شد.” او میخواست بارها و بارها داستان آنها را بشنود.»
دکتر گریفیث از “پرسشنامه تجربه عرفانی” استفاده کرد که ریشه در فلسفه ای دارد که توسط رمان نویس و علاقه مندان به روانگردان آلدوس هاکسلی حمایت می شود. برای مثال، از داوطلبان میخواهد که احساس خود را از داشتن «تواضع عمیق در برابر عظمت چیزی که مقدس یا مقدس میدانند» ارزیابی کنند.
بیش از نیمی از 36 شرکت کننده در اولین مطالعه هاپکینز یک تجربه عرفانی “کامل” داشتند. بسیاری آن را در میان پرمعناترین زندگی خود قرار دادند. هنگامی که این مطالعه در سال 2006 منتشر شد، چهار تفسیر از محققان مواد مخدر در کنار آن منتشر شد که سختگیری آن را ستودند.
دکتر گریفیث بعداً گفت که در مطالعات خود بر روی سایر داروها، “تا به حال چیزی به این منحصر به فرد، قدرتمند و ماندگار ندیده بود.” او گفت که نتایج حاکی از آن است که “ما برای این نوع تجربیات آماده هستیم.” شورای اعمال معنوی نامه ای برای جمع آوری کمک های مالی ارسال کرد و ادعا کرد که این مطالعه «از علمی که مدرنیته به آن اعتماد دارد برای تضعیف سکولاریسم مدرنیته استفاده می کند».
داوطلبان مقطعی تصادفی از جمعیت نبودند. در کتاب سال 2018 خود، “چگونه ذهن خود را تغییر دهید”، نویسنده، مایکل پولن مشاهده کرد که هیچ “آتئیست سنگدل” در میان شرکت کنندگان وجود نداشت، که شامل یک انرژی شفا دهنده، یک راهب سابق فرانسیسکن و یک گیاه شناس بود. دکتر گریفیث در مورد این اشکال مطالعه صریح بود. او به آقای پولان گفت: “ما به یک اثر معنوی علاقه مند بودیم و در ابتدا شرایط را مغرضانه می کردیم.”
برخی از محققان مشکوک بودند که این دارو تجربیات عرفانی را برانگیخته است زیرا آزمایشگاه و پرسشنامه غیرمعمول داوطلبان را برای این نتیجه آماده کرده بود. او گفت که دکتر ریچاردز همچنین جلسات آماده سازی طولانی را با داوطلبان در دفتر خانه خود انجام داد تا اعتماد ایجاد کند.
دکتر ریک استراسمن، روانپزشک در دانشگاه نیومکزیکو گفت: «رولاند آن گونه مطالعه را که من هم انتظار داشتم و هم امیدوار بودم انجام دهد، انجام نداد. “او فقط با هر دو پا به دنیای تجربه عرفانی پرید.”
سالها قبل، دکتر استراسمن به بیش از 50 داوطلب داخل یک اتاق ریاضتکشی، سیلوسایبین و DMT داخل وریدی، ترکیبی در چای آیاهواسکا، داده بود. فقط یک نفر، یک رشته علوم دینی، تجربه عرفانی داشت. در مقابل، یک معمار با علاقه به کامپیوتر، گزارش داد که “تکه های خام واقعیت” را دیده است. برخی دیگر فکر می کردند که توسط بیگانگان ربوده شده اند.
دکتر استراسمن گفت که داروها «هیچ خاصیت معنوی ذاتی نداشتند».
محققان روانگردان مدتهاست که تشخیص دادهاند که طرز فکر داوطلب و محیطی که جلسه در آن برگزار میشود – که آن را “تنظیم و تنظیم” مینامند – برای پاسخ آزمودنی بسیار مهم است.
چنین اثرات انتظاری بر انواع آزمایشات بالینی تأثیر می گذارد. به دلیل امیدهای داوطلبان در مورد آزمایش، حتی کسانی که دارونما دریافت می کنند اغلب بهبود بیشتری نسبت به کسانی که هیچ دریافت نمی کنند نشان می دهند. برخی از کارشناسان پیشنهاد کردهاند که روانگردانها بهعنوان «سوپر دارونما» عمل میکنند، زیرا تلقینپذیری را افزایش میدهند.
ناتاشا میسون، روانپزشکی در دانشگاه ماستریخت هلند، گفت که در حالی که او اهداف محققان هاپکینز را درک می کرد، طرح آزمایشی به مقیاس معنوی کمک می کرد. او گفت: “نتایج تجربیات عرفانی آنها در مقایسه با سایر گروه ها بسیار بالاست.”
دکتر ریچاردز رد کرد چنین انتقادی او گفت که داروهای روانگردان، حالتی از هوشیاری را باز می کنند که امکان تجارب مذهبی را فراهم می کند.
او گفت: “بودا، اگر بخواهید، در ذهن انسان است.” “این که مجسمه ای در اتاق وجود داشته باشد یا نباشد، مهم نیست.”