جین هاف، روانپزشک پیشگام تراجنسیتی، در ۸۵ سالگی درگذشت


در دسامبر 1977، دکتر جین هاف، یک روانپزشک 39 ساله، یک گروه تلویزیونی را به خانه خود در منهتن دعوت کرد. فردای آن روز او را برای جراحی تعیین جنسیت به اتاق عمل همراهی می کردند.

«جین شدن: جست‌وجوی هویت جنسی»، مستند حاصل در مورد تجربه دکتر هاف، بهار سال بعد از شبکه NBC با لین ردگریو و فرانک فیلد به عنوان مجریان نمایش داده شد.

دكتر هاف، چهره‌اي كوچك با موهاي قهوه‌اي تا شانه‌ها، گفت: «واقعاً لحظه‌اي بسيار تنهاست. او افزود: “کارهایی که ما با بدن و زندگی خود انجام می دهیم برای اطرافیانمان بسیار آزاردهنده است و من می توانم این ترس و این سردرگمی را روی صورت آنها نوشته شده ببینم، حتی زمانی که آنها مدت زیادی است که من را می شناسند.”

انتخاب او برای انجام عمل جراحی سال ها در حال انجام بود. با این حال، انتخاب او برای عمومی شدن، که می‌توانست هزینه زیادی برای امرار معاش و رفاه او داشته باشد، آسان‌تر بود.

او می خواست مشکل خود را در یافتن مراقبت، تعاملش با پزشکانی که دانش کافی در مورد افراد تراجنسیتی نداشتند، آشکار کند. او امیدوار بود که تجربه او به حرفه پزشکی اطلاع دهد.

در آن سال ها، چهره های تراجنسیتی در انظار عمومی اندک اما قابل توجه بودند. در اوایل دهه 1950، انتقال کریستین یورگنسن پر زرق و برق خبرهای داغ بود، اگرچه چند سال بعد از صدور مجوز ازدواج محروم شد زیرا شناسنامه او را مرد معرفی می کرد. در سال 1974، یان موریس، سفرنامه نویس، کتاب «معمای» را منتشر کرد که خاطراتی از دوران گذار خودش بود که مورد تحسین قرار گرفت. و در سال 1977، رنه ریچاردز، چشم پزشک و تنیسور، حکم دادگاه را برای بازی در بخش زنان در مسابقات آزاد آمریکا به دست آورد.

اما اولین حضور تلویزیونی دکتر هاف بیشتر به عنوان نمونه ای برای بیمارانش انجام شد. از آنجایی که بسیاری از آنها خود ترنسجندر یا همجنسگرا بودند، به نظر او نمی‌توانست آنها را تشویق کند که آزادانه، با اعتماد به نفس و بدون شرم زندگی کنند، بدون اینکه خودش این کار را انجام دهد.

دکتر هاف، شاید اولین روانپزشک آشکارا تراجنسیتی، در 26 اکتبر در خانه خود در سانفرانسیسکو درگذشت. کارول لوکاس یکی از دوستانش گفت که او 85 سال داشت. علت آن بیماری پارکینسون بود. خبر مرگ او که در آن زمان گزارش نشده بود، این ماه توسط گی سیتی نیوز اعلام شد.

دکتر هاف یک مطب خصوصی در منهتن داشت و در زمان انتقالش، دکتر هری بنجامین، متخصص غدد درون ریز آلمانی الاصل را که اغلب به عنوان پدر مراقبت از تراجنسیتی ها در ایالات متحده نامیده می شود، به عهده گرفت. . با این حال در تاریخ این مراقبت، دکتر هاف به خوبی شناخته شده نیست، اگر اصلا شناخته شده باشد.

جولز گیل-پترسون، دانشیار دانشگاه جانز هاپکینز که به مطالعه مسائل جنسی و به ویژه تاریخ تراجنسیتی می پردازد، به یاد آورد که وقتی با آرشیو دکتر هاف که در سال 2018 کار می کرد، با آرشیو دکتر هاف که به موسسه کینزی اهدا کرده بود، شگفت زده شد. کتاب «تاریخ کودک ترنسجندر»

دکتر گیل پترسون در تماس تلفنی گفت: «این ایده که در دهه 1970 یک زن ترنس آشکارا به عنوان یک روانپزشک مشغول به کار می شود، به خودی خود انقلابی است، زمانی که این حرفه هنوز در تلاش بود تا همجنس گرایی را آسیب شناسی کند. “اما دانستن اینکه روانپزشک شما درک کرده است که در کفش شما بودن چگونه است، یک تغییر جزر و مد بود.”

دکتر گیل پترسون در تحقیقات خود متوجه شد که دکتر هاف با موفقیت برای آزادی یک زن تراجنسیتی سیاه‌پوست که از سن 15 تا 30 سالگی نهادینه شده بود، استدلال کرده است، زیرا پزشکان ادعای او در مورد هویت جنسی خود را «عقب‌ماندن ذهنی» تشخیص داده بودند. “هذیان” و “انحراف جنسی”.

دکتر هاف در تحلیل خود از مراقبت از این زن می نویسد: «در میان تمام زبان پرطمطراق گزارش ها، انکار اخلاقی غیرقابل انکار زن بودن و همجنس گرایی او وجود دارد. از جزئیات ارائه شده کاملاً مشهود بود.»

دکتر هاف در «جین شدن» در مورد جنسیت گرایی بازتابی، هرچند کمتر مخرب، پزشکان خودش صحبت کرد، مانند جراح که فکر می کرد ایمپلنت های سینه او باید بزرگتر باشند. او گفت که او نمی خواهد مانند یک دختر نمایشی به نظر برسد، شگفت زده شد.

در یک نقطه از مستند، خانم ردگریو نظر دکتر هاف را در مورد ازدواج پرسید. دکتر هاف گفت که او با مردی رابطه دارد، اما فکر نمی‌کرد که این رابطه پس از انتقال زنده بماند. (همانطور که اتفاق افتاد، نشد.)

او گفت: «بازار ازدواج برای چرخان‌های میانسال، بازار گاوی نیست. اگر این اتفاق برای من نیفتد، از اندوه نمی‌میرم. من شغل جالبی دارم من زندگی کاملی با دوستانی دارم که مهربان و دلسوز هستند.» و این، او افزود، “بسیار بهتر از زندگی قبلی بود.”

دکتر هاف در 16 اکتبر 1938 در سنت لوئیس، تنها فرزند جیمز و مری (صالح) هاف به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و در دهه 1950 به عنوان یک بطری‌ساز در یک کارخانه آبجو کار می‌کرد. خانم لوکاس، دوستی از دهه 1980، گفت که دکتر هاف زیاد در مورد تربیت خود صحبت نکرد، اگرچه اشاره کرد که این امر با محرومیت و عدم تایید مشخص شده است. او به خانم لوکاس گفت که پدرش الکلی بود.

خانم لوکاس گفت: “من احساس کردم که او خودش را بزرگ کرده است.” “او بسیار باهوش بود، آنها نمی دانستند با او چه کنند.”

دکتر هاف نیمی از بورسیه تحصیلی را در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس دریافت کرد که از آنجا مدرک لیسانس خود را در سال 1960 دریافت کرد. سپس مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم از دانشگاه ییل دریافت کرد و پس از آن مدرک دکترای جراحی را از کالج پزشکان و جراحان کلمبیا گرفت. 1963. او از سال 1971 تا 1976 به دانشگاه واشنگتن بازگشت، ابتدا به عنوان مربی در پاتولوژی و سپس به عنوان رزیدنت در روانپزشکی.

در دهه 1980، دکتر هاف مطب خود را فروخت و به هادسون، در شمال ایالت نیویورک نقل مکان کرد. او برای یک کلینیک سرپایی برای ایالت در نزدیکی کینگستون کار می کرد و بیماران روانپزشکی طولانی مدت از جمله بیماران اسکیزوفرنی را درمان می کرد. پس از نیم دهه یا بیشتر، او به یک تمرین گروهی در پیتسبورگ نقل مکان کرد و در نهایت در اوکلند، کالیفرنیا کار کرد و از طریق برنامه ای با اداره اصلاحات کالیفرنیا به درمان زندانیان سابق پرداخت. آخرین کار او در سن کوئنتین بود، جایی که او به درمان زندانیان محکوم به اعدام می پرداخت. او در سال 1999 پس از حمله یک زندانی به او بازنشسته شد.

خانم لوکاس گفت: «او از آن ضربه به خوبی بهبود نیافت. او گفت که نمی‌تواند عصبانی شود، که به او اجازه می‌دهد شفا پیدا کند، زیرا او یک بیمار بود. او در مورد آن به شوخی می گفت: “فکر می کردم قرار است امروز اتفاق بیفتد، اما فقط چند ثانیه طول کشید.” او بسیار دلسوز بود.»

هیچ یک از اعضای مستقیم خانواده زنده نمی مانند.

در پایان «جین شدن»، آقای فیلد از دکتر هاف پرسید که دوست دارد با او چگونه رفتار شود. “چکار می توانیم بکنیم که تو را بپذیریم؟”

او در پاسخ خود تردیدی نکرد: «اگر یک اصل کلی دارید و آن اینکه فکر می‌کنم به کار خودتان فکر کنید، ممکن است لازم نباشد که برای یادگیری پذیرش ترنس‌جنسی‌ها سختی زیادی بکشید. به این خلاصه می شود.»



Source link